سفر مقامات کشورها و سازمانهای مختلف به ایران بر خلاف برخی کوتاهبینیها و تنگنظریها گویای این واقعیت است که شرایط منطقهای و جهانی برای ایران تغییر یافته و زمینه مساعدی برای تنشزدایی و پرهیز از پرگوییهای بیحاصل و منفی فراهم گردیده است.
حضور آمانو رئیس کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در کمیسیون «برجام» و یا دیدار وزیر خارجه هلند از ایران که کشورش از ابتدای سال جدید میلادی ریاست اتحادیه اروپایی را عهدهدار خواهد شد نشان از تحرک در دیپلماسی بینالمللی تهران و تمایل جامعه جهانی به همگرایی با ایران دارد. در این شرایط که همه دست به دست هم دادهاند تا دوران پساتحریم با شتاب قابل قبولی به نفع ایران آغاز شود اتخاذ مواضع مغرضانه و دلسردکننده نه تنها به نفع ایران نیست بلکه قادر است تاثیر منفی بر روابط احیا شده طرفین برجای بگذارد.
در این میان آنچه اهمیت دارد و میتواند به عنوان شاهراه و مسیر واقعی عبور ایران از بحران تحریمها تلقی شود اتحادیه اروپایی است که بارها در این مدت به صورتهای مختلف دست دوستی به سوی تهران دراز کرده و خواستار تقویت همگرایی با این کشور شده است.
اروپا از قدرت سیاسی و اقتصادی قابل قبولی برخوردار بوده و در عمل هم نشان داده که در مقایسه با کشورهایی که خود را دوست و حامی ایران قلمداد میکردند حسننیت بیشتری دارد. در این شرایط که استراتژی ایران تقویت رابطه با کشورها و جوامعی است که قابل اتکا هستند اتحادیه اروپایی دارای توانمندی بسیاری است که میتواند در نقشه راهی که تهران برای آینده ترسیم کرده مفید و راهگشا باشد.
تعامل ایران و اتحادیه اروپایی در این مقطع میتواند زمینهساز آیندهای پربار برای طرفین در مسیری باشد که باید به همزیستی مسالمتآمیز منجر شده و سرآغاز دورانی سراسر اعتماد و همکاری سازنده باشد.
با چنین ایده و هدفی است که میتوان و باید دیدارها و سفرهای مقامات خارجی به ایران را ارزشمند دانسته و از آنها استقبال کرد. اگرچه آنهایی که توانایی تجزیه و تحلیل شرایط را نداشته و یا از تحریمها بهرهمند شدهاند با دلایل واهی انتقادهایی را مطرح میسازند که به هیچوجه قابل استناد نیستند اما در صورتی که استراتژی آینده کشور در زمینههای گوناگون با نگاه و نظر این عناصر کجفهم ترسیم شود هم فرصتها را از دست خواهیم داد و هم اینکه با عقبگرد به نقطهای بازگشت خواهیم کرد که دستاوردش وضعیت ناگواری بود که 2 سال قبل دولت روحانی وارث ان شد.
ایران برای رهایی از مشکلات کنونی نیاز به توسعه روابط با جهانیان و عبور از بنبستی دارد که حاصل ندانمکاریهایی بوده که آگاهانه و یا ناآگاهانه به این ملت تحمیل شدند. لذا باید از فرصتها استفاده کرد و با همگرایی با جهانیان، بهخصوص اروپاییها خود را آماده حضوری فعال در صحنههای سیاسی و اقتصادی جهانی کنیم .
نرخ پول هر کشور خارجی (ارز) اصولا توسط عرضه و تقاضا در بازار ارز تعیین میشود. مکانیسمهای عرضه و تقاضا، نرخ هر ارزی، مثلا دلار را همانند تمام بازارهای آزاد، مشخص میکنند، ولی از آنجا که بازارهای پولی برای عملکرد اقتصاد هر کشوری دارای اهمیت زیادی هستند، بانکهای مرکزی وظیفه دارند از طریق ابزارهای پولی و سرمایهای که قانونگذار در اختیارشان گذارده، الزاما و دائما در این بازار مداخله نمایند تا به رسیدن به اهداف دولت کمک کنند.
با مداخلهگری، بانک مرکزی باید هدفهای مشخص و مهم دولت را مورد حمایت قرار دهد که عبارتند از:
مبارزه با تورم برای گرانتر نشدن کالاها و حفظ قدرت خرید مردم و رقابت اجناس داخلی با خارجی، اشتغال کامل (در حد 90 درصد نیروی کار) و توازن در تجارت خارجی به منظور حمایت از ثبات نرخ ارز.
اگرچه از نظر تئوری اقتصادی، این اهداف کمی متناقض هستند و تقریبا هیج کشوری هیچ وقت نتوانسته همزمان به هر سه آنها دست یابد، ولی تمام سیاستهای کوتاه و میانمدت متوجه دسترسی به آنها بوده است و در تمام موارد جلوگیری از تورم سرلوحه اقدامات قرار داشته است.
تورم نه فقط از قدرت خرید مردم میکاهد و دارندگان درآمدهای ثابت را فقیر میکند، بلکه قدرت رقابت کالاهای داخلی را کاهش میدهد و به توازن تجارت خارجی صدمه میزند و باعث پایین آمدن ارزش پول داخلی در مقابل پولهای خارجی ( ارز ) میشود.
اگر همین وضع، یعنی افزایش تورم در هر کشوری، حال به هر علتی ادامه یابد و از ارزش پول داخلی مرتبا کاسته و به قیمت ارز اضافه شود و واردات مقرون به صرفه باشد، در این صورت صنایع مجبور میشوند تولیدشان را محدود کنند، نیروی کار مازاد را اخراج نمایند، در نتیجه قدرت خرید کمتر شده و بیکاری و کسادی در بازار بیشتر میشود. اگر این وضع وخیمتر شود، همانطور که در چند سال اخیر بارها در کشورهای مختلف اتفاق افتاده است، دولتها مجبور میشوند، اصلاحات عمیقی در اقتصادشان بهوجود بیاورند و پول جدیدی را وارد بازار کنند. تاریخ اقتصادی شاهد نمونههای زیادی است. از این رو، بانکهای مرکزی سخت تلاش میکنند، ارزش پول داخلی و ثبات نرخ ارز را حفظ کنند.
در سه دهه گذشته به دلیل افزایش بیحساب پایه پولی و نقدینگی از ارزش پول داخلی به طور سرسامآوری کاسته شده و کسادی و بیکاری گسترده شده و نه فقط توازنی بین صادرات و واردات غیرنفتی به وجود نیامده، بلکه بازارهای داخلی ایران به تصرف اجناس و کالاهای «وازده» و نامرغوب خارجی درآمده است. در چنین شرایطی که بایستی اقلا یک «اصلاحات فراگیر اقتصادی» به وضع موجود خاتمه میداد، نه فقط رفرمی صورت نگرفت، بلکه تورم و افزایش قیمتها توسط مردم تحمل شد و آنان فقیرتر شدند و نرخ دلار و سایر ارزها که باید خیلی بیشتر از آنچه که هست بالاتر میرفت از برکت وجود درآمدهای سرشار ارزی نفتی پایین نگه داشته شد.
این وضعیت بدین سبب تا کنون ممکن بوده، چون قسمت اعظم ارز دریافتی از صادرات نفت به دولت تعلق دارد و امکان تزریق ارز به قدر کافی در اقتصاد وجود داشته است.
اینکه در دو، سه هفته گذشته نرخ دلار افزایش یافته و به مرز 3500 تومان رسیده، از نظر اقتصادی «نرمال» و طبیعی است، چون تقاضای خرید ارز برای مسافرتها، بدبینی مردم به نتایج فوری لغو قراردادها، دسترسی دولت به منابع سرشار ارزی، کاهش مداوم قیمت نفت از یک طرف و به احتمال زیاد تزریق ناکافی دلار از سوی بانک مرکزی به بازار روزانه ارز از طرف دیگر عامل افزایش بوده است.
آمانو، رئیس کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در حالی راهی تهران شده که آمریکاییها با وجود مخالفتها و اقدامات بازدارنده جمهوریخواهان، موافقت خود را با «برجام» اعلام کرده و با تشکیل تیم هماهنگکننده که در رأس آن استفان مول، سفیر این کشور در لهستان قرار دارد گامهای عملی برای اجرایی کردن این توافق برداشتهاند. ولی همان گونه که بارها اعلام شده برداشتن موانعی مثل تحریمها نیاز به تائید آژانس وآ دارد به همین دلیل این دیدارها و بازدیدها از اهمیت زیادی برخوردار بوده و راهگشا هستند.
در این شرایط چالش در پارلمان ایران و یا در حقیقت در کمیسیونی که بررسی این توافق باید در آن صورت بگیرد ادامه داشته و گفته میشود قرار است دو قطعنامه درباره آن صادر شود؛ به همین دلیل آمریکاییها اعلام کردهاند که «توپ در زمین ایران است».
اگرچه برخی کجسلیقگیها و مسائل باندی و گروهی بر مذاکرات و فعالیت کمیسیون سایه انداخته و سبب ایجاد شبهه درباره حسن نیت تعدادی از اعضای آن شده است اما بر این واقعیت باید تاکید شود که بررسی «برجام» در مجلس با توجه به آنچه در کنگره آمریکا روی داد ضروری بوده و میتوانست راهگشا باشد، ولی متاسفانه این روند در مسیر اشتباهی قرار گرفته و به بیراهه کشیده شد تا جایی که مسائلی مطرح گردیده که نشان از بلاتکلیفی در میان نمایندگان دارد. زیرا به گفته رئیس سازمان انرژی اتمی یا باید «برجام» را بهطور کامل پذیرفت یا رد کرد. این توافق نامه به گونهای نیست که بتوان آن را اصلاح کرده و یا متممی بر آن افزود.
زمانی که طرف مقابل اعلام میدارد توپ در زمین ایران است باید اعتراف کرد که برخی موضعگیریهای ضدونقیض سبب گردیده واقعیتها نادیده گرفته شده و یا جوسازیهای آزاردهنده به اعتبار تیم مذاکرهکننده و تمامیت «برجام» خدشه وارد کند.
اگرچه باید اعلام کرد که «برجام» در نهایت با وجود تمامی مسالهسازیها و سیاهنماییها به تائید رسیده و از سد مجلس عبور خواهد کرد، اما شیوه برخی که کرسی خود را در مجلس سست و ناپایدار میبینند متاسفانه به گونهای است که بر این واقعیت صحه میگذارد که هدف آنها از روشی که پیش گرفتهاند لطمه زدن به اعتماد عمومی درباره دولت و کسانی است که از ابتدا وعده تحقق این خواسته برحق مردم را داده و بر آن پافشاری کردهاند. مسالهسازی علیه «برجام» و تیم مذاکرهکننده در حالی که تمامی ارکان نظام در جریان تلاشها و زیر و بم مذاکرات قرار داشتند اقدامی در راستای تطهیر کسانی است که نهتنها با هرگونه مذاکره مخالف بودند، بلکه توافق و تعامل را به شدت نفی میکردند. آنها امروز هم تمایلی به حل و فصل قضایا نداشته و تصور میکنند با کارشکنیها و منفیبافیهای خود قادرند خواستههایشان را به مردم و دولت تحمیل کنند؛ خواستههایی که نخنما شده و اعتباری در میان مردم ندارند.
آقای رئیسجمهور! تحریم برای مردم ایران کلمه ناخوشایندی است؛ چراکه یادآور اعمال نظر یک کشور علیه کشور دیگر و زور یا بیانصافی است. اما آیا واقعا تحریم فقط به این معنی است؟ آیا در بسیاری موارد به صورت آگاهانه از تحریم برای اصلاح یا ایجاد فرصت استفاده نمیکنیم؟ اگر چنین است، چگونه یک تحریم صدمه زننده و به قول شما غیرمنصفانه است و یک تحریم فرصتساز؟ آیا ما نیستیم که آگاهانه و با برنامه، نتیجه تحریم را مشخص میکنیم؟
آقای رئیسجمهور، وقتی بیمار میشویم دکتر پرهیزهایی به ما میدهد این تحریم مفید است، زیرا بر پایه دانش است. وقتی چاق میشویم رژیم میگیریم که این تحریم نیز خودخواسته و مفید است زیرا بر پایه اراده است. همچنین در ماه رمضان روزه میگیریم که این یک تحریم ویژه است، زیرا بر پایه ایمان و باور است. این تحریمها با سختی همراه هستند، اما آگاهانه آنها را انتخاب میکنیم، زیرا در انتظار نتایج بزرگتری هستیم. وقتی مزرعهای در اثر چند سال کشت مداوم ضعیف میشود، یک سال در آن کشت نمیکنیم، بلکه آن را آیش میکنیم. این تحریم نیز مفید و بر پایه تجربه است. همچنین ما در خلال امتحانات، بسیاری از برنامههای عادی خود را تحریم میکنیم، این تحریم نیز آگاهانه است، چراکه تمرکز بر هدف مهمتری دارد. وقتی به سیگار یا مواد مخدر آلوده میشویم، راه نجات تحریم است، برای رهایی، ابزارها و روشهای مختلفی وجود دارند اما همه آنها نوعی تحریم هستند. همچنین دروغ و غیبت ساختار خانواده و روابط انسانی را تخریب میکند که هیچ ابزاری بهتر از تحریم آنها نیست. خواه تحریم آن رفتار باشد یا تحریم کسی که به این خصلتها آلوده است.
آقای رئیسجمهور، تحریمی که بر پایه آگاهی و اراده باشد میتواند نتایج سازندهای داشته باشد. حتی تحریم اقتصادی که غیرمنصفانه است، روی دیگری دارد که با آگاهی قابل استفاده است و نتیجه آن خود اتکایی است! آنچه درست بودن تحریم را نشان میدهد نیتی است که پشت آن وجود دارد. وقتی نیت صدمهزدن به کسی یا کشوری باشد تحریم عملا غیرمنصفانه و غیرانسانی است. اما وقتی نیت اصلاح یک مشکل مثل کم کردن اسیداوریک بدن باشد، تحریم منصفانه و انسانی است؛ هر چقدر هم که سخت باشد. همه این مقدمات را گفتم که شما را به چند تحریم بسیار حیاتی دعوت کنم.
آقای رئیسجمهور، برنامه اعلام شده حکومتی رسیدن به رشد اقتصادی 8 درصدی است. دست یافتن به این رشد نیاز حیاتی نظام اسلامی ایران است. از طرف دیگر رهبر انقلاب تاکید کردند که جلوی نفوذ استعماری اقتصادهای پیشرفته را خواهند گرفت. در گذشته هر دوی این مشکلات در نتیجه فرآیندها و روشهای مشخص ایجاد شده بودند، اما در صورت عدم اصلاح روند گذشته نهتنها امکان رسیدن به این رشد ممکن نیست، بلکه خطر ایجاد اشکال جدیدی از استعمار اقتصادی نیز وجود دارد و برای حل این مشکلات چند نوع تحریم آگاهانه و خودخواسته واجب است.
آقای رئیسجمهور، تبعیض! در تمام تاریخ معاصر ایران بین محصولات نفتی و غیرنفتی تبعیض وجود داشته است. لازم است همان نگاه و فرآیندهایی که در صنعت نفت رعایت میشود، برای دیگر صنایع نیز رعایت شود تا رشد پایدار ممکن گردد، مثلا به هیچ بهانهای صادرات نفتی ممنوع نمیشود، اما در دیگر بخشهای اقتصادی میشود. همچنین به هیچ بهانهای مثل بدهی مالیاتی یک مدیر نفتی ممنوعالخروج نمیشود، اما در دیگر بخشهای اقتصادی این امر صورت میگیرد! بهعلاوه با هر سیاستی که ممکن باشد مشتریان صنعت نفت حفظ میشوند و قیمت فروش در بازار جهانی تعیین میشود نه با اعمال سلیقه، اما در دیگر بخشهای اقتصادی اینطور نیست! برای رشد اقتصادی 8 درصدی حتما باید تبعیض بین نفتیها و دیگر فعالان اقتصادی را تحریم کنیم، درواقع اراده ضدتبعیض لازم است!
آقای رئیسجمهور، انحصار! یکی از اهداف اصلی استعمار اشغال کامل بازار یک کشور و بهترین مسیر برای استعمار نفوذ در شرکتهایی است که انحصار کامل یک محصول داخلی را در اختیار دارند. به همین دلیل استعمار بسیار علاقهمند به وجود شرکتهای انحصارگر در دیگر کشورها است. مثلا این روزها در جامعه این تصور وجود دارد که با بازشدن روابط اقتصادی با دنیا امکان تولید خودروهایی با کیفیت بهتر و قیمت مناسبتر در ایران ممکن خواهد بود، در حالی که خطر طی مسیری کاملا برعکس هستیم؛ مثلا وقتی پژو طرف تجاری اصلی ایرانخودرو باشد، برای حفظ انحصار ایرانخودرو از هیچ تلاشی کوتاهی نمیکند، بنابراین پژو هم طرفدار انحصار میشود. از خودرو تا بانکداری، از صنایع غذایی تا پتروشیمی، هرجا انحصار وجود دارد دروازه استعمار اقتصادی باز است و انحصارگر خودی، ناخواسته عامل استعمار میشود. آقای رئیسجمهور، انحصار مقدمه استعمار است. انحصار را تحریم کنیم، صریح و آشکار.
آقای رئیسجمهور، طبیعی است که در دو سال گذشته تمرکز خود را بر مذاکرات هستهای و رفع تحریمها گذاشتهاید، اما تبعیض و انحصار همچنان عامل عقبماندگی اقتصادی و دروازه ورود استعمار است. آیا برای تحریم آنها و فرهنگ آن کاری کردهایم؟ آقای رئیسجمهور، یک سوال مهم این است که اصولا برای شرایط بعد از تحریم آماده هستیم؟ واقعا آماده هستیم؟ در غیر این صورت، ایران، نظام اسلامی و امنیت ملی ما در خطر است. آقای رئیسجمهور، باید فورا اقدام کنید.
حتی پیش از آ توافق اولیه هستهای بین ایران و غرب، گونهای از آرامش نسبی و اطمینان خاطر در ایران به وجود آمده بود که میتوان بخشی از آن را دستاورد اقدامات سنجیده دولت روحانی در کنترل فضای روانی جامعه قلمداد کرد و بخش دیگر آن نیز مصداق مکانیسم روانی خودکار مردمی بود که باور کردند دولتی دیگر با آرای خود آنها بر سر کار آمده و اگرچه خیالشان از بابت احمدینژادیها راحت نشده بود اما سرمستانه، میدیدند که احمدینژاد، رئیسجمهورشان نیست! در واقع در فضای پدیدآمده بعد از انتخابات، همان پیروزی اولیه و خلاص شدن از تیمی که میتوان آن را عجیبترین و خسارتزاترین تیم دولتی بعد از انقلاب دانست، تا حد زیاد، آب بر آتش مشکلات ریخت و دستکم این امید به وجود آمد که راه یا راههایی برای برونرفت و حل مشکلات وجود دارد. دولت روحانی در شرایطی قدم در راه گذاشته و کار را تحویل گرفت که معوقات چندین هزار میلیارد تومانی بانکی، بدهکاری سنگین دولت به پیمانکاران، اژدهای یارانه، معضل مسکن مهر، فشارهای بسیار سنگین اقتصادی و سیاسی ناشی از تحریم، کشور را در شرایط بحرانی بسیار سختی قرار داده بود و روحانی هم ترجیح داد به جای آن که مواعید کوتاه مدت بدهد، تیم خود را به کار و تلاش تشویق کند.
پس از چندی، در شرایطی که تلاش تیم مذاکرهکننده هستهای به گرفتن نتیجه، نزدیک شده بود، این بار سقوط ناگهانی قیمت نفت، کار را بر دولت روحانی دشوار و دشوارتر کرد.
گذشته از این، پرده از بسیاری از مفاسد اقتصادی برخی از مقامات مهم و مرتبطین دولت پیشین برافتاد و اگر چه این مساله به خودی خود، گونهای از مشروعیت و ابزار تثبیت قدرت سیاسی را در اختیار روحانی گذاشت، اما در هر حال، گرداندن دولت با خزانه نیمه خالی و درآمد ناچیز، واقعیت تلخی است که نمیتوان با هیچ تدبیر و برنامهای، در طولانی مدت، موجودیت آن را انکار کرد.
اما در شرایط کنونی، دولت در چه موقعیتی قرار دارد و فضای روانی جامعه تا چه اندازه به دولت امکان نشو و نما و ادامه راه میدهد؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت: توافق هستهای در همین مرحله مقدماتی و اولیه، فضای روانی خوب و مطلوبی برای دولت فراهم آورده است و در یک کلام، میتوان گفت فضای جامعه آرام است و مخالفین هم چندان یکپارچه و منسجم نیستند که اقدامات و رجزخوانیهای آنان، یادآور و تداعی گر بحرانهای تقویمدار دوران خاتمی باشد! اما در هر حال، نمیتوان این واقعیت را فراموش کرد که فضای روانی و رسانهای، حکم مسکن دارد و هوشیارترین و کارآمدترین دولتهای جهان هم، نمیتوانند برای مدتی طولانیخود را از بیماریهای لاعلاج اقتصادی غافل کنند.
چه کسی میتواند منکر این واقعیت شود که مفاهیم دهشتناکی همچون گرانی و تورم، بیکاری، رکود، نابسامانی بازار ارز، پروژههای ناتمام، کسری بودجه و بدهیهای دولت، همگی بخشهایی از معضلات سنگین و غیر قابل انکاری هستند که زندگی را برای بخش کثیری از مردم سخت و دشوار کرده است. این در حالی است که در گفتوگوها، سخنرانیها و اعلام برنامههای کلی و جزئی رئیس دولت و اعضای کابینه، سخن چندانی از خواست و عزم جدی دولت برای پرداختن به این مشکلات به گوش نمیرسد و گویی قرار است حالا حالاها مساله برجام و آخر و عاقبت آن، مهمترین و حیاتیترین مساله مملکت باشد. از حق نباید گذشت که مخالفین هم فعلا به فکر آن نیستند که غیر از برجام، سخن از چیز دیگری به میان آورند. بنابراین گزینه سنجیده و عاقلانه آن است که دولت رسیدگی به معضلات بزرگ اقتصادی را به دوره دوم واگذار نکند و کاری نکند که غفلت از این واقعیات تلخ، آرامش نسبی کنونی را از بین ببرد.