ما در دنیایی زندگی میکنیم که دستخوش تغییرات عمیق و سریع است. این تغییرات بر اقتصاد، سازمانها و شیوههایی رقابت، کار و تعامل آنها بسیار تأثیر گذار است. در این زمینه، سازمانها اغلب با استراتژیهای کوتاهمدت و متمرکز بر پارامترهای رشد و کارایی، واکنشهای عملیاتی از خود نشان میدهند، چرا که معتقدند ارزش کار مطابق با نتایج اثربخشی پرسنل در سازمانها تعریف شده و به عنوان تنها بازده اقتصادی در نظر گرفته میشود. بنابراین، سرمایهگذاری بر نیروی انسانی در راستای اهداف سازمان همیشه دغدغه بنگاههای اقتصادی و دیگر سازمانهای متولی بوده است.
البته از طرفی هم خانواده به عنوان اولین سازمان شکلگرفته در جامعه پایهگذار بخش مهمی از سرنوشت انسان بوده و در تعیین سبک و خطمشی زندگی آینده، اخلاق، سلامت و عملکرد فرد در محیط شغلی او نقش بسزایی داشته است. امروزه تلاش برای ایجاد تعادل بین خانه و محیط کار حتی برای تصمیمات سازمان در جایگاههای حساس کشوری نیز یک چالش محسوب میشود و به این منظور برای بهبود و استفاده مؤثر و کارآمد از منابع نیروی انسانی همواره سازمانها به دنبال راهکارهای علمی و اجرایی در این زمینه هستند، چرا که در نهایت سرمایه و انرژی مدیران سازمانهای اقتصادی، واحدهای تولیدی، صنعتی و مؤسسات خدماتی در راستای کمکرسانی و رفع نیازهای خانواده و جامعه است.
مدیریت ارزشها و مدیریت نگرش در ارتباط با نیروی انسانی جزء اولویتهای سازمانهای برتر و موفق است؛ لذا وجود یک مسئولیتپذیری جدید، ضروری است؛ مسئولیتپذیری سازمان نسبت به خانواده (CFR) به عنوان یک بعد ضروری و مرکزی در پایداری مسئولیتپذیری اجتماعی (CSR) محسوب میشود که به طور مستقل دارای فرایند اجرایی و تاثیرگذاری در تقویت فضای ارتباطی و روحیه مشارکتی در بین پرسنل است. مسئولیتپذیری سازمان نسبت به خانواده (CFR)، مدلی است که توسط مرکز بینالمللی کار و خانواده (ICWF) از طرف مدرسۀ کسب و کار دانشگاه ناوارا (IESE) تدوین و طراحی گردید. این رویکرد جدید نشان میدهد که یک سازمان چقدر میتواند بر مهارتهای رهبری، فرهنگسازی و ایجاد سیاستهای خرد و کلان که موجب تقویت یکپارچگی کار، خانواده و زندگی شخصی شود، سرمایهگذاری کند و در راستای اهداف خود رشد و پایداری را تجربه نماید.
در سال 1999، انجمن بینالمللی کار و خانواده (ICWF)، شاخص مسئولیتپذیری کارکنان نسبت به خانواده (IFREI) را برای سنجش مسئولیتپذیری سازمانها نسبت به خانواده (CFR) و اثرات آن بر جامعه و سازمان را پس از انجام یک تحقیق علمی ثبت کرد. این مدل بر پایۀ یک تفکر سیستمی بنا شده است که فرد را در مرکزیت سازمان قرار داده و با آموزشهای ارزش محور در راستای هویت شغلی آنان، فرایند پذیرش نقشهای اجرایی را در ماموریتهای تدوینشده آسان میکند. مسئولیتپذیری سازمان نسبت به خانواده، متعهد نمودن سازمان برای ارتقای رهبری، فرهنگ و تلفیق سیاستهایی است که منجر به تسهیل زندگی شخصی، خانوادگی و حرفهای کارکنان در راستای اهداف سازمانی است. این مدل معتقد است تا زمانی که سازمانها بین زندگی شخصی، خانوادگی و کاری پرسنل خود نتوانند ارتباطی معنادار تعریف کنند سازمان از این بلاتکلیفی آسیب میبیند و در نهایت این بلاتکلیفی منجر به بیهویتی پرسنل در سازمان شده و عاملی برای بروز آسیبهای رفتاری برای سازمان و برای خانواده کارکنان میشود.