موضوع حمایت از تولید از آن دست بحثهایی است که آنقدر به زبان و سخن عارف و عامی آمده است که گاهی به نظر میرسد اشاره به آن در مطبوعات و رسانه پرداختن به سوژهای نخنما و دستمالیشده است. واقعیت این است که حتی کلیشهشدن این موضوع نباید ما را به آن وادارد که چشم بر آن بربندیم، چراکه بیتفاوتیها و بیخیالیهای سالهای گذشته به تولید و پشتیبانی از آن روزگاری را برای ما رقم زد که به اعماق باتلاق واردات فرو رویم و آنچنان در آن دست و پا بزنیم که حالا حالاها نتوانیم از زیر خروارها گل و لای آن رنگ آسمان توسعه اقتصاد را به خود ببینیم. اهل فن میدانند که رقمی برابر یکهزار و سیصد میلیارد دلار واردات در فقط 25 سال گذشته، چه کمری از اقتصاد ما شکسته و دیگران نیز واقفند که هیچ شکستهبندی به این سادگی نمیتواند ما را درمان کند. این حجم واردات که همچون بلا بر سر ما نازل شد با ما کاری کرد که حتی در دوره تحریم هم نتوانستیم نفس بکشیم و هر روز وابستهتر شدیم. دردآورترین و تاسفبارترین بخش قضیه این بود که ما خود را معتاد به واردات اجناس عموما بنجل و بیکیفیتی کردیم که تنها به دلالمآبتر شدن اقتصاد ما انجامید و از آنجا که کالای وارد شده به لحاظ کیفی به لعنت خدا هم نمیارزید یک جور فرهنگ خطا در مصرف را هم برای ما رقم زد. به گونهای که با نگاهی به جیبمان دریافتیم چندان حق انتخابی برای خرید نداریم. به عبارت بهتر، مغاکی بر روی ما دهان باز کرد که مجبور شدیم از بین بد و بدتر در نهایت و با هزار ضرب و زور بد را انتخاب کنیم، چون اصلا خوبی وجود نداشت. در چنین هنگامهای تولیدکننده نیز عطای تولید را به لقایش بخشید و با اندک وجهی که در دست داشت به خرید و فروش چسبید و همین شد که واسطهگری یکی از اصلیترین پایههای اقتصاد امروز کشور ما را رقم زد. از قضا غربیها هم به خوبی از این ضعف ما با خبر شدند و هر چند که خود از ناحیه اقتصاد گردنکلفت چشمبادامیها زخمشان ناسور شده بود دریافتند که در تحریم خوب میتوانند از آب گلآلود ما ماهی بگیرند. وقتی سالی دستکم 70 میلیارد دلار حجم واردات ما را رقم زد ما ماندیم و چشمهای گرد شدهمان از بابت اینکه از این 70 میلیارد دلار فقط 40 میلیاردش خرج اجناس مصرفی شده است. در تمام سالهایی که نفت ما را به قیمت خوب میخریدند ذرهای به فکر تولید و تولید کننده نبودیم و حال که قیمت نفت از سکه افتاده است صموبکم میاندیشیم که چه باید بکنیم و چه تاسفآور است که هنوز هم متوجه نشدهایم که شاهبیت شعر غمناک اقتصاد ما کماکان تولید داخل است. خوابیدن بر پشت عادت وهمناک فروش نفت کابوسی را پدید آورد که حال چون بختک به جانمان افتاده است. در همان سالهای تحریم گویی کسی نفهمید که 7 میلیارد دلار ارز ارزان به مسافر دادیم که به خارج برود و 2 میلیارد هم به حضراتی که خودرو لوکس وارد میکردند اختصاص دادیم و همین مقدار را هم به واردکنندگان لوازمآرایش!
حال یکبار برای همیشه باید فکر کنیم که روزگار آسمان ریسمان بافتن پشت میکروفونهای همایشهای پرزرق و برق گذشته است.
مردم منتظرند دستی از غیب برون آید و کاری بکند. این کار کماکان همان حمایت از تولید است بالاخره رستم است و همین یک دست اسلحه. متولیان امر بدانند که حالا که بهانه تحریم هم کنار رفته، این گوی و این میدان.
اگر اینکارهاند دست تولیدکننده را بگیرند و اگر نیستند، جا را برای آنهایی که اینکارهاند خالی کنند. همه دیدیم که با تعارف و رانت و من بمیرم و تو بمیری مشکل حل نشد. به بخش خصوصی ایراد نگیریم که چرا اعتمادش را از دست داده است مردم وقتی اقتصادی را به رنگ و بوی دولتی میبینند حتی به سایه خود هم شک میکنند. سایه این شک را با اعتمادسازی برداریم. بسمالله...