دولتها به صنایع نوظهوری همچون نانوتکنولوژی و بیوتکنولوژی به دلایل متعدد علاقه خاصی دارند. این صنایع به علت داشتن پتانسیل بالا در افزایش تولید ناخالص ملی و همچنین ایجاد اشتغال، نگاه ویژه دولتمردان را به سوی خود جلب میکنند. با این حال همانند نهالهای کوچک، این صنایع دارای آفتهایی هستند و تا زمانی که با این آفتها و مشکلات برخورد نشود، نمیتوان انتظار رشد و بالندگی را از این صنایع داشت. در سالهای ابتدایی شکلگیری این صنایع، حمایت دولتها میتواند به عنوان یک کاتالیزور تلقی شده و از بسیاری جهات کمککننده باشد. در اولین قدم، همکاری مراکز علمی با صنایع برای نزدیک کردن نگاه هر دو بخش نسبت به مشکلات موجود، قدمی مهم و حیاتی محسوب میشود که این برنامهریزی و هماهنگی باید به کمک برنامهریزان دولتی و حمایتهای آنان صورت گیرد.قدم دوم ایجاد نیاز در بازار و بازارسازی است که این هم میتواند در ابتدا توسط دولت و سازمانهای دولتی انجام پذیرد، کاری که ایالات متحده همواره انجام میدهد و سازمانهای دولتی خود را ملزم به استفاده از فناوریهای نوین کرده و از طریق سفارش به شرکتهای نوپا و صنایع نوظهور، از آنان حمایت میکند. اما موضوع دیگر که بسیار مهم است،داشتن انتظارات معقول از این صنایع در ابتدای راه است. دولتها باید به این امر توجه داشته باشند که بازدهی شرکتهای فعال در حوزههای نو، نیازمند دهها سال صبر و حمایت است و تا مدتها انتظار سود از آنها و اخذ مالیات کاری غیرمنطقی است. یکی از دلایل عدم درآمدزایی و سودآوری این دست شرکتها این است که شرکتهای نوپا را معمولا افرادی کمتجربه بنیانگذاری میکنند و بدون داشتن چشماندازی روشن، همواره در حال آزمون و خطا هستند. پس نمیتوان از چنین شرکتهایی رفتارهایی که شرکتهای بزرگ انجام میدهند را انتظار داشت. مشکل صنایع نوظهور تنها محدود به کشور ما یا کشورهای جهان سوم نیست. در کل رشد این صنایع آنطور که ابتدا تصور میشد در سراسر جهان خوب نبوده است. حتی در کشورهای اروپایی و آمریکایی این صنایع با مشکلات متعددی مواجه هستند. در طی چند سال اخیر ارزش سهام و بازار شرکتهای فعال در حوزههایی همچون نانوتکنولوژی یا بیوتکنولوژی بهشدت کاهش یافته است و ارزش سهام آنها از زمان اوج خود به طور غیرقابل تصوری پایینتر است. اما مشکل کار کجاست؟ بزرگترین مشکلی که امروزه صنایعی مانند نانوتکنولوژی و بیوتکنولوژی در سراسر جهان با آن برخورد کردهاند، رکود حاکم بر بازارهای جهانی است. چیزی که واضح است این است که کالاهای جدید معمولا از همتایان قدیمی خود گرانتر هستند و راضی کردن مردم برای خرید آنها بهویژه در زمان رکود اقتصادی مشکلتر است. برای مثال دوره ظهور اینترنت با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و سرازیرشدن صدها میلیارد دلار پول سرگردان به بازار آمریکا وافزایش نقدینگی هم برای مصرف کنندهها و هم برای شرکتهای فعال در حوزهIT همراه شد که متعاقبا رشد سریع اینترنت را ایجاد کرد و همین امر سبب شد که این صنعت به سرعت به بلوغ خود برسد. درست بر خلاف صنایع نانو یا بیوتکنولوژی که همچنان از کمبود نقدینگی و سرمایهگذاری رنج میبرند. اما در چنین شرایطی است که حضور و حمایت دولتها مهمتر و نقش آنها پررنگتر میشود. امروزه بسیاری از دستاندرکاران اقتصادی در ایران از دولت توقع دارند که همچنان حمایت خود را از شرکتهای فعال در صنایع نوظهور حفظ کند و با حمایتهای مالی خود این شرکتها را زنده نگه دارد. بیشک روزی بحران اقتصادی تمام خواهد شد و آن زمان همین شرکتها هستند که میتوانند تاثیر فوقالعادهای در اقتصاد داشته باشند و گرههای متعدد در اقتصاد را باز کنند.