معادلات دنیای آینده و پیشبینیهایی که از موقعیت انرژی در سالهای پیش رو میشود، باعث شده است تا منابع مطرح انرژی و یا سوختهای رایج نظیر نفت در مدار توسعه صنعتی با رکود و چالش مواجه شوند؛ البته مدت زیادی میگذرد که بحث پایان فرمانروایی نفت در اقتصاد جهانی آغاز شده است، اما اکنون زوایای این بحث یا نگاه به جغرافیای جهانی انرژی با جدیتی بیشتر از پایان تاریخ مصرف نفت خبر میدهند.
این برداشت تازه از شکلبندی الگوهای سوختی باعث شده است تا یکبار دیگر جهان اقتصادی دو زیست متفاوت را تجربه کند. نخست زیستکشورهایی که با درآمد نفت زندگی میکردند و حالا با دلهره نفت مواجه شدهاند و دیگر، کشورهایی که از نفت به عنوان یک کالای واسطهای در تکمیل زنجیره توسعه صنعتی استفاده میکردند و حالا در پی آن هستند تا در زمان پایان نفت بتوانند انرژیهای جایگزین را در توسعه صنعتی به کار گیرند.
زیست نخست نشانهای برای سکون و رخوت اقتصادی است که میتواند با پایان نفت، گرفتار سرطان اقتصادی شود و زیست دوم به دلیل تقلا برای تولید انرژیهای جدید، نمونهای برای پویایی و ادامه حیات صنعتی در جهان محسوب میشود.
در این میان، هر چند به نظر میرسد انرژیهای جایگزین تا چند سال آینده میتوانند تا حد زیادی بسیاری از نگرانیها را در مورد چالشهای نفتی برطرف کنند، اما برای کشورهایی از نوع زیست نخست (بیشتر از کشورهایی از نوع دوم) به نظر میرسد گاز تنها انرژی موجود برای ادامه حیات اقتصادی است.
به عبارتی در دنیای آینده، گاز چنان مهم خواهد شد که میتوان جایگاه تثبیتشده این انرژی را در صدر جدول انرژیهای جهانی به خوبی مشاهده کرد. شاید گروهی از کارشناسان بر این باور باشند که هنوز نمیتوان اهمیت گاز را با غروب چاههای نفتی نشان داد و یا برای نشان دادن کارکرد بهینه گاز در توسعه صنعتی جهان بعد از فروکش کردن قوای نفت، حداقل باید چند دهه دیگر صبر کرد.
در جواب آنها با قاطعیت باید گفت که از همین حالا و با نشان دادن آینده ناخوشایند نفت، باید به سمتی حرکت کرد که گاز بتواند موقعیت خود را در فرایند دیپلماسی جهان و بعد از آن در روند رشد توسعه صنعتی کشورهای مختلف تثبیت کند. GECF به عنوان اتحادی میان کشورهای صاحب گاز (برای ایجاد بازار نوین انرژی) بهترین امکان برای دستیابی به چنین موقعیتی است.
گاز در دنیای آینده، بازاری جدید را بنا میگذارد که از حالا پایههای آن در حال شکلگرفتن است و تا زمانی که گاز بتواند نیاز بازار انرژی را برطرف کند، بحث انرژیهای نو تا حدی یک بحث دانشگاهی محسوب میشود. به همین خاطر مجمع کشورهای صادرکننده گاز که بعضی از آن به اوپک گازی، هم به دلیل آنکه بتواند حیات اقتصادی خود را بعد از کاهش سطح دسترسی به نفت، ادامه دهد و هم برای آنکه بتواند نقش تامینکننده مواد سوختی را در توسعه جهانی از دست ندهد، چارهای ندارد جز اینکه عقلانیت از دسترفته در اوپک نفتی را در اوپک گازی برطرف کند.
اینکه گفته میشود از حالا باید اوپک گازی در اندیشه پایان نفت و جایگزینی گاز باشد، به این خاطر است که در آینده بازاری شکل خواهد گرفت که اگر در آن مانند بازار امروز نفت، مصرفکنندگان بتوانند تعیینکننده ضوابط و مقررات تولید انرژی باشند، کار بازار با گرههای بزرگی مواجه خواهد شد.
مصرفکنندگان انرژی در دهههای گذشته به آن دلیل که میدانستند تولیدکنندگان نفت وابسته به درآمدهای نفتی هستند، در خیلی از مواقع هر کاری که خواستهاند با شاخصها کردهاند و در سوی دیگر کشورهای نفتی نیز به دلیل ضعف اقتصادی خود این دخالتها را پذیرفتهاند، اما حالا اوپک گازی به نظر میرسد باید اسنادی را فراهم کند که این اتحاد برای صدور انرژی را از همه فعلوانفعالات غیر عقلانی (که در اوپک نفتی وجود دارد) دور کند.
کشورهایی مثل ایران با داشتن 7/33 تریلیون مترمکعب گاز میتوانند نقش تعیینکنندهای در شکلبندی بازاری استاندارد برای گاز در سالهای آینده باشند. البته به شرط آنکه بدانند چگونه باید از دیپلماسی اقتصادی بهرهبرداری کنند که وزارت نفت ایران نشان داده است از این دانش برخوردار است. تن دادن به راهبردهای نوین دیپلماسی برای رسیدن به این هدف بسیار اهمیت دارد.
خیلی کوتاه باید نوشت که ادا شدن کامل حق صاحبان گاز در بازارهای آینده میتواند تضمینکننده و آخرین راه برای دستیابی به توسعه صنعتی در این گروه از کشورهای صادرکننده مواد اولیه باشد، چون این کشورها نیز دیگر چارهای جز چرخش به سمت تواناییهای مولد ندارند و گاز آخرین پلی خواهد بود که با استفاده بهینه از آن میتوانند خود را به سطوح بالاتر توسعه برسانند.