دیپلماسی ایرانی را باید نقطه قوت ایران در صحنههای سیاسی به حساب آورد که قدرت و توان خود را در این مدت نشان داده و بر همگان آشکار ساخته است، بهطوری که دیپلماتهای ایرانی که توانستند مذاکرات هستهای را منطبق با اهداف و خواستههای ملت و دولت پیش ببرند به راستی سردارانی نامیده شدند که با موفقیتهای خود خط بطلانی بر ایرانهراسی و تبلیغات دشمنان کشیدند.
توافقهایی که حاصل شده و تلاشهایی که صورت میگیرد اگرچه از سوی آنهایی که مایل به موفقیت ملت و دولت نیستند جدی گرفته نمیشود و یا سعی میگردد در تریبونهایی که غصب شده، وارونه جلوه داده شود، اما نشان از این واقعیت دارند که دیپلماسی ایرانی در جاده موفقیت حرکت کرده و توانسته چهره واقعی ایران جدید را برای جهانیان ترسیم کند.
یکی از مشکلاتی که در این سالها گریبان ایران را گرفته و با پرگوییها و مسالهسازیهای آنهایی که امروزه علیه دولت و ملت شمشیر از رو بستهاند به حربهای برای تحت فشار قرار دادن ایران تبدیل شده بود، مقوله ایرانهراسی بود که بارها از سوی نتانیاهو و همفکرانش مورد سوءاستفاده قرار گرفته و بر آن تاکید شده بود. ولی امروزه سرداران دیپلماسی با اقدامات و تلاشهای خود توانستند این مساله را تحتالشعاع قرار داده و به ضد ارزش تبدیل کنند.
دیپلماسی و زبان دیپلماتیک نهتنها در مقطع کنونی، بلکه در تمامی عصرها از اهمیت بسیاری برخوردار بوده و در مواقع خاص، قدرت و توان خود را آشکار ساخته است، بهطوری که آن را باید از قدرت سلاح برتر دانست.
اگرچه ماهیت دیپلماسی در عصر حاضر با آنچه در زمان ماکیاولی وجود داشت متفاوت است، اما کارکرد آن دچار تغییر چندانی نشده است؛ بطوری که هنوز هم دیپلماتها و دیپلماسی در بسیاری زمینهها تاثیرگذار بوده و توانستهاند باری از روی دوش دولتها و ملتها بردارند.
دیپلماسی زبان تعامل و بدهبستان است که با پرگویی و اشتلم تفاوت اساسی داشته و راه رسیدن به توافق بهشمار میرود. در این مسیر، عجله و شتاب جایی نداشته و باید با صبر و بردباری در راه تحقق خواستهها قدم برداشت؛ روشی که دیپلماتهای ایرانی پیش گرفتند و موفق شدند خط بطلانی بر پروندهسازیهای بیش از یک دهه گذشته بکشند. استمرار این روند میتواند دستاوردهای پرباری برای ایران داشته و به تقویت دوستیها و موقعیت این کشور بینجامد.
«..... در هر دقیقه پنج نفر به آمار افراد جویای کار اضافه میشود. »
این جمله را وزیر محترم وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی به نقل از خبرگزاری فارس در اواخر مهرماه، یعنی کمتر از دو هفته پیش در جمع نمایندگان تشکلها و تعاونیهای استان زنجان اظهار داشت. این یکی از جملات هشداردهنده وزیر محترم بود که به آسیبهای فراوان اجتماعی که در نتیجه فقدان مبارزه کافی با بیکاری و فقر پدید میآیند، اشاره دارد.
آمار دقیقی هم در مورد تعداد بیکاران و هم درباره نوسان آن وجود ندارد، از اینرو، به طور شفاف نمیتوان آنها را شناخت و محاسبه کرد. اکثر آمارها در مورد متغیرها و شاخصهای حساس اقتصادی تخمینی است، و معهذا در عمل از واقعیت خیلی دور نیستنند. آمار بیکاران بدین دلیل روشن نیست، چون افرادی که حتی چند ساعت در هفته کار میکنند، جزو شاغلین شمارش میشوند. تعداد بیکاران بدین دلیل شفاف نیست، چون اشتغال در خیلی از فعالیتها و کسبوکارها «رقیق» میشود. مثلا در یک مغازه به جای دو نفر، چهار نفر کار میکنند و در یک سازمان به جای 30 نفر کارمند و کارشناس 120 نفر مشغول هستند، و چه بسا بازده کار آنها به جای چند برابر شدن، نزولی است!
بهعلاوه، چندصد هزار یا حتی میلیونها نفر از خانمهای متاهل یا مجرد، چون بیکاری وجود دارد، اصلا برای یافتن شغل و کاری کوشش و ثبت نام نمینمایند.
با وجود تمام این اشکالات، نرخ بیکاری در کشور در چند سال گذشته بین 10 تا 12 درصد جمعیت فعال کشور اعلام شده است. این درصد بیکاری، متوسط جمعیت بیکاران است والا در طول چند سال گذشته نرخ بیکاران برای جوانان بین 20 تا 25 درصد بوده است. این نرخ باز در مناطق مختلف تفاوت دارد. در بعضی از استانهای محروم این نرخ بیکاری به 35 تا40 درصد هم میرسد.
اگر گفته وزیر محترم وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی را بر عکس محاسبه کنیم، هر ماه حدود 200 هزار فرد جدید در شرایط کنونی از طریق وزارت کار و سازمانهای وابسته به آن، جویای کار هستند. به نظر ایشان باید در سال 800 هزار شغل ایجاد کرد. البته باید به این رقم تعداد بیکارانی را که هم اکنون بیکار هستند، اضافه کرد. دولت یازدهم از دو شعار اساسی اقتصادی خود:
مبارزه با تورم و ایجاد رونق اقتصادی و از بین بردن رکود، توانسته در عرض دو سال و چند ماه نرخ تورم را به نصف تعدیل نماید، ولی این کاهش به قیمت افزایش بیشتر رکودی که از قبل وجود داشته است، تمام شده، بازار از رونق افتاده، خریدوفروش آسیب دیده، تولید داخلی کارخانهجات کاهش داشته و حتی ارزش تجارت خارجی هم نسبت به سال قبل کمتر شده است.
رکود اقتصادی، یعنی از رونق افتادن بازار کسبوکار، کاهش و کند شدن و یا تعطیل شدن فعالیتهای اقتصادی، استخدام نکردن افراد جدید، اخراج کارگران، کارشناسان و قطع شدن درآمدهای ثابت و کاهش قدرت خرید آنان و سایرین و در نهایت فقیر و فقیرتر شدن افراد و آمادهسازی زمینههای آسیبپذیریهای فرهنگی و اجتماعی جامعه.
بر اساس گزارشات قبلی موسسه تحقیقاتی فریزر، آزادی اقتصادی در ایران وضعیت مناسبی ندارد. موسسه مذکور هنگکنگ را آزادترین اقتصاد جهان معرفی کرده است. سنگاپور در رتبه دوم و نیوزیلند در رتبه سوم قرار گرفتهاند. سوئیس، موریتوس، امارات، کانادا، استرالیا، اردن و شیلی به ترتیب در رتبههای چهارم تا دهم از این نظر قرار گرفتهاند.
میزان تولید ناخالص داخلی، درآمد سرانه و نرخ رشد اقتصادی، از مهمترین شاخصهای عملکردی اقتصاد کلان است. در حالی که میزان تولید و درآمد سرانه، بیانگر میزان متوسط رفاه اقتصادی افراد جامعه است، نرخ رشد اقتصادی، سرعت افزایش یا کاهش تولید ناخالص داخلی و به تبع آن سرعت بهبود یا کاهش سطح رفاه و برخورداری مردم را نشان میدهد. به علاوه شاخصهایی چون بیکاری و فقر نیز عموما تحت تاثیر تولید و رشد اقتصادی قرار دارند، بهنحوی که رشد اقتصادی بالاتر در بلندمدت به کاهش نرخ بیکاری و سطح فقر میانجامد. با عنایت به اهمیت میزان تولید و رشد اقتصادی در هر جامعه، دستیابی به تولید بیشتر و نرخ رشد بالاتر، همواره دغدغه دولتها و ملتها بوده است. اما باید توجه داشت که یکی از مولفههای موثر بر رشد اقتصادی، آزادی اقتصادی یا به عبارت دیگر آزادی افراد در مبادله و انتقال داراییهای قانونی است. به بیان دیگر، آزادی اقتصادی از مهمترین عوامل تعیین کننده در افزایش رقابت، سرمایهگذاری، کارآفرینی، مسئولیتپذیری مدیران و کاهش فساد مالی، رانتجویی، کاهش بخش غیررسمی است. این عوامل به رشد اقتصادی و سطح درآمد سرانه کشورها مربوط میشود. محدودیت در رقابت، بخش مهمی از منابع و کارآفرینان اقتصادی در بازار و دولت را از فعالیتهای مولد اقتصادی و سیاسی باز داشته و به جای بزرگ کردن کیک اقتصادی تولید، درگیر خلق و توزیع رانت و در واقع تسهیم کیک اقتصادی موجود میکند. در نتیجه، ناکارآیی سیستم اقتصادی برای دستیابی به نرخ رشد اقتصادی بالا و در یک کلام، رفاه و توسعه اقتصادی شکل میگیرد. امروزه با وجود تجارب بسیار در این خصوص، کمتر تردیدی در اهمیت و نقش آزادی اقتصادی در رشد و پیشرفت اقتصادی کشورها وجود دارد. به عبارت دیگر، روز به روز تفاوتهای بزرگتری میان استانداردهای زندگی مردم در نظامهایی که آزادی اقتصادی بیشتری دارند، در مقایسه با نظامهایی که از آزادی کمتری برخوردارند، آشکار میشود. این تفاوتها نه در کشورهای متفاوت به لحاظ جغرافیایی و سیاسی و اقلیمی و... بلکه حتی در منطقههای همسان و مشابه به خوبی دیده شده است. برای مثال میتوان به کره شمالی در مقابل کره جنوبی، آلمان شرقی در برابر آلمان غربی، استونی در برابر فنلاند و زندگی کوباییها در میامی در مقابل زندگی کوباییها در کوبا اشاره کرد. در هر یک از این موارد، مردمی که در اقتصادهایی آزادتر زندگی میکنند، در مقایسه با همتایان خود در اقتصادهایی مشابه که صرفا آزادیهای کمتری دارند، تقریبا از هر نظر از وضعیت بهتری برخوردارند. در نتیجه دولت یازدهم در خصوص آزادیهای اقتصادی بایستی بیشتر بیندیشد و بیشتر کار کند.
تیتر اول بیشتر شبکههای خبری این روزها حکایت از کنفرانس وین در مورد سوریه داشت؛ کشورهای زیادی تلاشهای چه فراگیر و چه نمایشی در این کنفرانس از خود نشان دادند.
جنگ نیابتی در سوریه روند گستردهتری پیدا کرده و چه بسا تبدیل به یک جنگ مستقیم شود. با ورود مستقیم روسیه در عرصه نبرد و حضور نیروهای ویژه آمریکا در خاک سوریه، روند این قضیه پیچیدهتر میشود؛ به نحوی که اگر راهحل سیاسی برای آن اندیشیده نشود، این موضوع بغرنجتر شده و حتماً به یک منازعه تمام عیار تبدیل خواهد شد.
سوال این است: آیا اوضاع میتواند از این هم بدتر شود؟! به نسبت آغاز معضلات سوریه در سال 2011، این منازعه هر روز پیچیدهتر شده و اگر این روند همچنان ادامه پیدا کند، این مشکل میتواند دنیا را بیشتر از گذشته درگیر کند. همین حالا هم ابعاد این ماجرا علاوه بر منطقه، سطحی فرامنطقهای پیدا کرده و به نظر بسیاری از کارشناسان پیگیر این مناقشه، به طرز قابل توجهی بدتر میشود. سرعت این بارآمدگی ناشی از خرابی اوضاع، به طرز محسوسی قابل ملاحظه است و حتی اگر همین حالا هم معجزهای رخ دهد و بلافاصله صلح برقرار شود؛ بلایا و عواقب این ماجرای ناراحت کننده تا سالها گریبانگیر جان و مال مردم درگیر با موضوع خواهد بود.
هر روز لزوم رسیدن به یک توافق سیاسی و غالب آمدن اندیشه مذاکره بر جنگ دلیلهای بیشتری پیدا میکند. عقلا همواره در طول این درگیری به لزوم رسیدن به این نتیجه اشاره کرده بودند و حال فرصت مناسبی برای رهایی از این بلا فراهم شده است؛ اما اختلافات بسیار پررنگ است؛ نقطه قوتی هم در این میان دیده میشود و آن توافق همه کشورها برای درخواست از سازمان ملل متحد برای برقراری آتشبس بود؛ اما کشورها در مورد آینده «بشار اسد» توافق ندارند که اوج و فرود بحثها، حول و حوش این موضوع به روزهای آینده منتقل شده است. در این میان سعودیها از رفتن بشار اسد، بدون برنامه مشخص و قبل از هر انتخاباتی اشاره کردهاند. تقاضایی که اجرایی شدنش با وجود قرارگیری دولتهایی از قبیل ایران و روسیه در برابر آن که مخالف سرسخت این قضیهاند و همچنین دیگر کشورهایی که در مورد زمان رفتن اسد متفقالقول نیستند، مقدور به نظر نمیآید.
از طرف دیگر روابط عربستان و غرب که بر سر نگرشهایی که در مورد عدم رعایت حقوق بشر توسط آن کشور و قضیه ایران و سوریه کدر شده است، روز به روز با ترمیمی مشکلتر مواجه میشود. عربستان نسبت به نیات آمریکا و نادیده گرفتهشدن به عنوان یک قدرت منطقهای بدبین است؛ این روابط با بریتانیا نیز تغییر یافته و بر سر مساله حقوق بشر به تازگی قرارداد 9 میلیون دلاری بهبود سازماندهی زندانهای عربستان، بین این کشورها لغو شد. در طرف دیگر، ترکیه موضعی میانیتر پیدا کرده و میخواهد جنجال، امنیت داخلیاش را بیشتر از این خدشه دار نکند.
روایتی که هر کدام از کشورها به زعم خود با نگاه کردن به جریان از دید خود دارند، بسیار ناهمگون به نظر میرسد؛ اما با این حال بارقههایی از امید برای توافق دیده میشود. جنگ سوریه، جنگی نیابتی و خانمان برانداز است؛ اما تا به حال موازنه در آن برقرار بوده و طرفهای درگیر اصلی از گستردهشدن آتش جنگ ابا دارند. اگر این موضوع به نتیجهای نرسد چهبسا جنگ هوایی با گروههای مخالف که به نظر جنگی امن برای دارندگان ابزار نبرد هوایی است به طریقی با تغذیه موشکهای استیکر از جانب بعضی از کشورهای مخالف به معارضان کاملاً دگرگون شود و آن هنگام است که دیگر این جنگ به هیچ وجه قابل تمام شدن نخواهد بود؛ چراکه مطمئناً بعد از چنین پیشامدی این جنگ از نیابتی به مستقیم تغییر خواهد یافت. باید در مورد مناقشه سوریه هرچه سریعتر به توافق رسید؛ صلح در سوریه به نفع همه است.
دکتر عکاشه استاد علم زلزلهشناسی که در سالهای گذشته بارها و بارها درباره وجود تعداد زیادی گسلهای زلزلهخیز در تهران و خطری که یک زلزله مهیب و ویرانگر این شهر را تهدید میکند سخن گفته بود، در تازهترین هشدارهای خود در خصوص زلزله مهیبی که در انتظار تهران است به مردم این کلانشهر توصیه کرده تهران را تخلیه کنند و به جاهای امنتر بروند. دکتر عکاشه در اظهارات خود نشست زمین در تهران را یکی از عوامل وقوع زمینلرزه تهران که رانش زمین را هم درپی خواهد داشت معرفی کرده و ضمن توصیه به مسئولان برای چند پاره کردن پایتخت و انتقال بخشهایی از آن به منطقهای امنتر تصریح کرده که باید کاری کرد که مردم تهران برای نجات جان خود از زمینلرزه ویرانگری که در راه است، خود داوطلبانه راه مهاجرت از این شهر را در پیش بگیرند و آن را تخلیه کنند. دکتر عکاشه در جای دیگر از هشدارهای خود در تحلیل دلایل ضربهپذیر شدن تهران در برابر یک زمینلرزه شدید، نشست 36 سانتیمتری تهران را که به گفته وی 9 برابر شرایط بحرانی است از دلایل بروز این وضع دانسته و متذکرشده که میزان ساخت و سازها و بارگذاری روی زمین تهران و بهرهبرداری بیش از حد از آبهای زیرزمینی از عوامل نشست زمین و آسیبپذیر شدن تهران در برابر زمینلرزه بوده است. او حتی میگوید در اثر توسعه بیش از حد و اندازه تهران و برداشت بیش از حد آب از منابع زیرزمینی نشست زمین در اراضی جنوب این شهر که خود یکی از عوامل تشدیدکننده خطرات زمینلرزه احتمالی است، به بیش از 40 سانتیمتر رسیده است.
پدر علم زلزلهشناسی تهران با بیان این آرزو که زمینلرزهای که در راه است، شبهنگام که مردم در خواب هستند، اتفاق نیفتد، میگوید البته ساختوسازهای بلندمرتبه و برجسازیها در معابر باریک و کمعرض تهران که در صورت وقوع زمینلرزه راه هرگونه امدادرسانی و نجات به زلزلهزدگان را سد کرده است،در ساعتهای روز هم باعث تلفات میلیونی در کلانشهر خواهد شد. دکتر عکاشه توسعه بیش از حد و اندازه ساخت و ساز و احداث ساختمانهای بلند را در کنار برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی یکی دیگر از عوامل فرونشست زمین در تهران و آسیبپذیر ساختن ساکنان آن در برابر هرگونه زمینلرزه اعلام کرده و متذکر شده که باید با نگاهی بدبینانه به پیامدهای خطراتی که تهران را تهدید میکند نگاه کنیم، چون هر اندازه مردم و مسئولان بیشتر بدبین باشند و بیشتر احساس خطر کنند، بیشتر به فکر چارهجویی خواهند افتاد. هرچند که به دلیل ساختوسازهای بیرویه در کوچهها و معابر باریک تنها کاری که بعد از وقوع زمینلرزه میتوان انجام داد، کاهش تلفات جانی است.
تا اینجای مطلب اعلام خطرهای علنی دانشمند زلزلهشناسی است که سالیان درازی است به مسئولان شهرداری و شهرسازی درباره زلزلهخیز بودن تهران هشدار میدهد و از آنها میخواهد از توسعه بیرویه تهران جلوگیری کنند اما مسئولان مربوطه نهتنها اعتنایی به هشدارهای او نکردند که اجازه دادند رشد سرطانی ساختوساز روی گسلهای ویرانگر تهران بیمحابا ادامه پیدا کند و کار به جایی کشید که میبینیم این رشد سرطانی به صورت احداث برجهای 30 – 40 طبقه حتی بالاتر از ارتفاع 1800 متری از سطح دریا در دامنه کوههای شمال تهران گسترش پیدا کرده و نه گوش شهرداری و وزارت راه و شهرسازی و نه گوش سازندگان این آسمانخراش بدهکار اعلام خطرهای دکتر عکاشه نبوده است. حالا مساله کمبود آب که همیشه و حتی از زمان تبدیل تهران به پایتخت کشور توسط آقامحمدخان قاجار از تهدیدهای بالقوه دشت تهران بوده برکنار که مسئولان دولتهای مختلف به بهای خشککردن اراضی کشاورزی دیگر نقاط استان تهران آب مورد نیاز آن را تامین کردهاند. اما زلزلهخیز بودن تهران از آن بلایای طبیعی بالقوه است که اگر روزی واقعیت پیدا کند، از هیچ دولت و حکومتی برای جلوگیری و حتی جبران آن کاری ساخته نخواهد بود، اما با کمال تاسف مشاهده میکنیم که ساختوسازهای کاملا بیرویه با مجوزهای صادره از سوی شهرداری و چشم برهمگذاشتنهای مسئولان شهرسازی کشور همچنان ادامه دارد و هنوز که هنوز است صدور جواز این ساختوسازها یکی از منابع اصلی درآمدی شهرداری تهران را تشکیل میدهد که بدون آن اداره امور تشکیلات پرهزینه شهرداری این کلانشهر امکانپذیر نیست. در چنین شرایطی که همه مسئولان چشم و گوش خود را روی هشدارها و اعلامخطرهای دکتر عکاشه بستهاند، این استاد زلزلهشناس که گویا امیدش برای نجات تهران از زمینلرزه ویرانگر آن قطع شده از ساکنان تهران خواسته تا هرچه زودتر برای نجات جان خودشان از بلایای زمینلرزه، این شهر را تخلیه کنند و به مناطق امنتر بروند. اما طنز قضیه اینجاست که باید از دکتر عکاشه پرسید 12 میلیون نفر جمعیت تهران که هست و نیست خود را روی زمینهای لرزان این شهر سرمایهگذاری کردهاند، به کجا میتوانند بروند. مگر در جای دیگر سرپناهی برای این جمعیت چندین میلیونی وجود دارد؟ البته شاید عملکردن به توصیههای دکتر عکاشه برای اقلیتی از ساکنان تهران که برجسازیها و ساختوسازهای بیرویه آنها به گفته دکتر عکاشه یکی از عوامل ته کشیدن منابع این شهر و آسیبپذیر شدن شدید آن در برابر زمینلرزه مورد بحث دکتر عکاشه بوده است، بتوانند با امکاناتی که در اختیار دارند امکانپذیر باشد، اما تکلیف اکثریت ساکنان این کلانشهر بی در و دروازه در برابر آن زمینلرزه ویرانگری که ممکن است در هر لحظهای اتفاق بیفتد چه خواهد بود و مسئولان برنامه دفاع غیرعامل که این روزها دست به برگزاری مانور و همایش برای مقاوم ساختن کشور در برابر حوادث و وقایع زدهاند، چه پاسخی برای ساکنان پایتخت در این ارتباط دارند؟