از آنجا که عموماً روستاییان نسبت به شهرنشینان دارای درآمد کمتری هستند و از خدمات اجتماعی ناچیزی برخوردار هستند، اقشار روستایی فقیرتر و آسیبپذیرتر محسوب میشوند که بعضاً منجر به مهاجرت آنان به سمت شهرها نیز میشود. علت این امر نیز پراکندگی جغرافیایی روستاها، نبود صرفه اقتصادی برای ارائه خدمات اجتماعی، حرفهای و تخصصی، نبودن کار کشاورزی، محدودیت منابع ارضی و عدم مدیریت صحیح مسئولان بوده است. به همین جهت، برای رفع فقر شدید مناطق روستایی، ارتقای سطح و کیفیت زندگی روستاییان، ایجاد اشتغال و افزایش بهرهوری آنان، تمهید توسعه روستایی متولد گردید که آن را میتوان عاملی در بهبود شرایط زندگی افراد متعلق به قشر کمدرآمد ساکن روستا و خودکفاسازی آنان در روند توسعه کلان کشور دانست. هرچند باید گفت توسعه روستایی الزاماً از طریق توسعه کشاورزی موفق محقق نمیشود. چون اولاً فواید توسعه کشاورزی عاید همه روستاییان نمیشود، ثانیاً افزایش بهرهوری کشاورزی باعث کاهش نیاز به نیروی انسانی میشود و این خود باعث کاهش اشتغال روستاییان و فقر روزافزون آنان و مهاجرت بیشتر به سمت شهرها میگردد. در این شرایط، بهتر است توسعه زیرساختهای اجتماعی، فیزیکی و نهادی روستاها همزمان با هم مدنظر قرار گیرد تا باعث بهبود شرایط و کیفیت زندگی و معیشت مردم محلی و ارتقای کارایی زندگی اجتماعی و اقتصادی آنان شود. بهعنوان مثال، توسعه زیرساختهای اجتماعی همچون تسهیلات و خدمات بهداشتی و آموزشی، باعث بهبود کیفیت منابع انسانی و افزایش تواناییهای آنان در جایگاههای فردی و اجتماعی خواهد شد. منظور از ایجاد، توسعه و نگهداری زیرساختهای روستایی، صرفاً تزریق نهادههای سرمایهای به یک جامعه با تولید سنتی نیست، بلکه هدف ایجاد سازوکارها، نهادها و مدیریت جدیدی است که در عمل نیازمند مشارکت وسیع روستاییان است. در واقع این استراتژی، با همکاری مردم میتواند به طور آگاهانه، ارادی و موفقیتآمیز از دوران طراحی، برنامهریزی و سرمایهگذاری گذر کرده و به شرایط مطلوب پایدار وارد گردد. به بیان دیگر، از این دیدگاه مردم هم وسیله و هم هدف توسعه هستند. بنابراین طرحهای توسعه روستایی چه به لحاظ ماهیت طرحها و چه به خاطر محدودیت امکانات و منابع دولتی، نیازمند مشارکت مردم در ابعاد وسیع بوده و باید با تلفیق مناسب رویکردها، این امکان را فراهم آورد. در نتیجه تاکید بیشتر بر نیازهای مردم، تشویق و افزایش مشارکت مردم در هر مرحله از فرآیند برنامهریزی، بسط و ترویج سرمایهگذاریهای کوچک که مردم قادر به اجرای آن باشند، کاهش هزینههای مردم و در مقابل افزایش درآمدهای آنان محورهای اصلی این استراتژی هستند. این مشارکت میتواند در تمامی مراحل مختلف تصمیمگیری، اجرا (عملیات، مدیریت و اطلاعرسانی)، تقسیم منافع و ارزیابی وجود داشته باشد. در این باره تدوین نقشه تحلیلی منطقه و نظام سکونتگاهی، تحلیل ارتباطات فضایی، تحلیل شکاف عملکردی و نهادینهسازی این تحلیلها در برنامهریزی روستایی بسیار مثمرثمر است.