زمانی که تصویر جنازه طفل سه ساله کرد سوری افتاده بر ساحل بودروم ترکیه، در رسانههای منطقه و جهان منتشر شد، یکی از نخستین واکنشهای بسیاری از رسانههای داخلی کشور ما، مونتاژ عکس آن کودک مغروق، بر میز شورای امنیت سازمان ملل و نیز انتقاد از کشورهای غربی و اروپایی بود.
در این واکنش سیاسی-رسانهای، شورای امنیت، آمریکا و اروپا، به عنوان تنها مقصرین این واقعه معرفی شدند و چنین استدلال شد که داعشیها از اروپا به سوریه آمده و با حمایتهای گسترده آمریکا و اروپا، مردم سوریه را از کشورشان بیرون کردهاند و موجبات آوارگی آنان را فراهم آوردهاند. غافل از اینکه چرا در چنین استدلالهایی؛ هیچ سهمی برای خطاهای بشار اسد و حکومت بعث کنار گذاشته نمیشود و به صدها کودکی که بر اثر انفجار بمبهای بشکهای پرتاب شده از هواپیماهای نیروی هوایی سوریه اشاره نمیشود. نکته مهم دیگری که دربرگیرنده نگاه خارج از عدل و انصاف است، متهم کردن بی قید و شرط اروپا و غرب به حمایت از تروریسم و معرفی کشورهای مقتدر اروپا به عنوان مسبب اصلی آواره شدن مردم سوریه و عراق است.
شکی نیست که بسیاری از کشورهای اروپایی، از جمله انگلیس و فرانسه، دلایل فراوانی برای دفاع از منافع و مصالح خود در خاورمیانه دارند و منافع خود را خیلی وقتها بر امنیت خاورمیانه ترجیح میدهند و نمیتوان همه اقدامات سیاسی این کشورها را تلاش برای صدور دموکراسی و آرامش و ثبات به کشورهای منطقه ما دانست. تفکر سیاسی عملگرایانه اروپا و تلاش برای استفاده از فرصتها، بر کسی پوشیده نیست و بدون شک در سدههای نوزدهم و بیستم، آنان در بسیاری از کشورهای این منطقه از جهان، مرتکب خطاهایی شدهاند که برخی از آنها، بدون تعارف، جنایت و جرم ضد بشری بودهاند. اما در جهان امروز، شرایط تغییر کرده است. نه شرق، شرق دیروز است و نه غرب، غرب دیروز. در موقعیت کنونی، موازنات سیاسی و اقتصادی، بسیاری از مبانی تصمیمات کشورها را تغییر داده است و واقعیات عینی مهمی همچون دموکراسی، بازار آزاد و دنیای فناوری ارتباطات، به قدرتهای بزرگ اجازه آن را نمیدهد که همچون دوران استعمار، عمل کنند. نمیتوانیم چشمان خود را به روی این واقعیت ببندیم که همین کشورهای اروپایی، در مواجهه با مساله و معضل بزرگی همچون سیل مهاجران خاورمیانه که صد البته همه آنان شهروندان سوری نیستند، رفتاری انسانی و دموکراتیک نشان داده و تلاشهای آنان برای اسکان دادن به مهاجرین، قابل انکار نیست. در لندن، دهها هزار نفر از مردم، بر سر خیابانها آمده و از دولت کشورشان خواستند که به فکر آوارگان سوری باشد و نخستوزیر، در پاسخ به درخواستها و فشارها، فردی را به عنوان وزیر مسئول رسیدگی به آوارگان سوری معرفی کرد. در اسپانیا که در چند سال اخیر با بحران سنگین مالی روبرو شده، درخواستهای بسیاری از سوی گروههای سیاسی برای حمایت از مهاجرین مطرح شد، در مجارستان و اتریش اقدامات اثرگذار و ارزشمندی صورت گرفت، در آلمان بسیاری از خانوادهها، به کمک مهاجرین شتافتند و همه اینها در حالی است که اروپاییان به خوبی میدانند، همه آوارگان و مهاجرینی که وارد کشورهای آنان میشوند، الزاما انسانهایی مظلوم و معصوم نیستند و به زودی، همان افراد نیازمند و بی پناه، منشا بسیاری از مشکلات، جرایم و آسیبهای اجتماعی، اقتصادی و حتی امنیتی خواهند شد. اما با این حال، در نگرش انسانی و دموکراتیک آنها، کسی به خاطر جرم احتمالی، محکوم و مجازات نمیشود! پس رفتار کشورهای اروپایی در قبال سیل مهاجرین، غالبا انسانی و شایان تقدیر است و نمیتوان جوانب ارزشمند این کمکها را نادیده گرفت.
بعید نیست در پاسخ به این استدلالها، افرادی اعلام کنند که پذیرفتن آوارگان و مهاجرین از سوی کشورهای اروپایی، راهی برای تامین نیروی کار ارزان و خلوت کردن سوریه به منظور فراهم کردن سقوط نظام بعث است! اما عقل سلیم به ما میگوید اگر ما شرقیها، در موقعیت امروز غرب بودیم و به عنوان مثال همین امروز، آوارگانی از اتریش و فرانسه و ایتالیا به کشورهای منطقه ما میآمدند، احتمالا ما با آغوش باز و حسن نیت با آنها برخورد نمیکردیم. کوتاه سخن در رفتار چند روز اخیر اروپاییها، در قبال مهاجرین، درسهای فراوانی برای آموختن وجود دارد.